آثار انقلاب حسيني
آثار انقلاب حسيني
آثار انقلاب حسيني
در تاريخ جهان، انقلابي همچون انقلاب امام حسين عليه السلام وجود ندارد که عالم را لرزانده، حق را شکوه بخشيده و براي انسان، افتخار آفريده باشد چرا که همه ي فصلهايش نور و همه ي آفاقش، شرافت و مجد است. سرشار از درسهايي جاويدان در موضوع عقيده اي که درمانده نمي شود و ايماني که شکست نمي خورد و همت بلندي که خوار نمي گردد؛ انقلابي که براي امتهاي جهان و ملتهاي زمين، روزگار جديدي را سر آغاز گشت، روح انقلاب و سرکشي در برابر ظلم و ستم و مقاومت در برابر زورگويي و مبارزه با فساد، نشانه ي آن است.
انقلاب سرور آزادگان، نخستين انقلاب در تاريخ بشري است به خاطر آنچه در زمينه هاي فکري، اجتماعي و سياسي محقق ساخته که از آن جمله است:
پيروزي جريان اسلامي
امام بزرگوار، با شهادتش، پيروزي عظيمي به دست آورد که هيچ انقلاب ديگري بر روي زمين به دست نياورده است؛ زيرا اهداف و اصولي که به خاطر آنها مبارزه کرد، پيروز گشتند و از مهمترين آنها پيروزي حرکت در نبرد آشکارش با نظام اموي است که سرنوشت اسلام را به بيهودگي گرفته و براي ريشه کن ساختن آن کوشيد تا اثري از آن بر صحنه ي زندگي نماند. امام حسين عليه السلام سرنوشت دين اسلام را برعهده گرفت و در راه آن شهيد گشت و به اسلام،
تازگي اش را باز بخشيد و خطري را که بر آن چنگ انداخته بود، نابود ساخت.
«ماربين» فيلسوف آلماني مي گويد: «انسانِ با وجدان، هرگاه در اوضاع آن روزگار و چگونگي موفقيت بني اميه در اهدافشان و دستيابي آنان بر همه ي طبقات مردم و نيز تزلزل مسلمين... دقت کند، براي او شکي نمي ماند که حسين عليه السلام با کشته شدنش، دين جدّش و قوانين اسلام را زنده کرد؛ زيرا اگر آن واقعه پيش نمي آمد و آن احساسات صادقانه در ميان مسلمين پيدا نمي شد... و اگر کشته شدن حسين عليه السلام نبود، قطعاً اسلام بر آنچه اينک هست، نمي بود بلکه ممکن بود آثار و قوانينش نابود شود؛ زيرا در آن عصر، اسلام تازه در صحنه ي گيتي ظهور کرده بود».
همين پيروزي براي حضرت حسين عليه السلام در شهادتش، کافي است که اسلام را زنده کرد و با خون خود، فداي آن شد. امام زين العابدين عليه السلام هنگامي که طلحة بن عبداللَّه از او پرسيد پيروز کيست؟ به اين نکته اشاره نمود و به او فرمود:«هرگاه وقت نماز فرارسد، اذان بگو و اقامه به پا دار، پيروز را مي شناسي». [شيخ طوسي، امالي ص 677، ح 1432.] .
حضرت حسين عليه السلام خود پيروزمند و غالب بود؛ زيرا به اسلام، زندگي و شادابي اش را باز گرداند، بنابراين، وي مجدّد بود، شايد رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله اين جنبه را در نظر داشت که فرمود: «حسين از من است و من از حسين هستم».
زيرا اگر فداکاري حضرت حسين عليه السلام نبود، همه ي تلاشهاي حضرت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و آن خير، برکت و رحمتي که براي مردم آورده بود، از بين مي رفت؛
چون بني اميه تيشه ي ويراني همه ي اصولي را که اين دين آورده بود، به دست گرفته و کفر و الحاد را اعلام کرده و در ميان مردم با سياستي حکومت نموده بودند که اثري از حکم قرآن در آن، ديده نمي شد.
شكست امويان
از نخستين پيروزيهاي درخشاني که امام کسب کرد، شکست دادن امويان بود؛ زيرا فداکاري آن حضرت، همه ي پايه ها و بنيادهايي را که معاويه براي تحکيم حکومت خاندان ابوسفيان بر پا داشته بود، درهم کوبيد.
يکي از نويسندگان مي گويد: «آنچه معاويه براي پسرش يزيد، طيّ سالها ساخته بود،حسين، در چند روز، ويران ساخت، مردم به خليفه با چشم تحقير و بي توجهي نگريستند و مسلمانان از سياستش و از اينکه اين لکه به دولتشان چسبانده شده بود، متنفر شدند و انتقاد کنندگان، از او با صفات خدعه، نيرنگ، ظلم و ستم، ياد کردند، همه ي اينها در سايه ي هدايت و رهبري حضرت حسين و خوشنامي آن حضرت و اتخاذ سياست حکيمانه در ايستادگي مقابل ستم آنان و برنامه اي استواري که براي دور ساختن سرکشي و ستم آنان طرح ريزي نمود، دورانديشي و ايثار در اقداماتش صورت گرفت». [ريحانة الرسول، ص 176.] .
امام، با نهضت مبارکش، آن سرها را سرنگون کرد چرا که تکبّر، آنها را پر نموده، غرور، سنگينشان کرد و خودسري، کورشان گردانيده بود.
«سيد مير علي هندي» مي گويد: «کشتار کربلا، جهان اسلام را به شدت تکان داد؛ چيزي که به فروريختن پايه هاي دولت اموي، کمک کرد». [مختصر تاريخ العرب.] .
اما نشانه هاي شکست اموي پس از کشته شدن امام عليه السلام عبارتند از:
الف- جدا شدن آنان از واقعيّت اسلام
کشتار هولناک کربلا، امويان را از محدوده ي اسلام، خارج ساخت و ثابت نمود که آنان همچنان بر بت پرستي و جاهليتشان باقي مانده اند؛ زيرا آنچه بر خاندان پيامبر صلي اللَّه عليه و آله وارد آمد از نابودي فراگير پس از محروم ساختن آنان از آب به وسيله ي فرماندهي نظامي، گرفته تا تکّه تکّه کردن ريحانه پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله پس از قتل و اسير کردن آزاد زنان نبوّت و بانوان وحي که آنان را از شهري به شهري مي گرداندند در حالتي که ديدن آن، موي بر بدنها راست مي کرد تا شکست خاندان پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را نشان دهند و انتقامجويي خود را از آنان، در برابر افکار عمومي، عيان سازند و شعري که يزيد به آن تمثل جست و در آن، نبوت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را منکر شد و اينکه وي عترت را به انتقام خون کساني از امويان که در واقعه ي بدر کشته شدند، نابود ساخت، همه ي اين امور، امويان را از هر سرشت اسلامي، خارج ساخت و خروجشان از دين را مدلّل نمود.
ب- عموميّت يافتن انتقاد و اعتراض بر آنان
از نشانه هاي شکست شديدي که امويان بدان دچار شدند، عموميت يافتن انتقاد و اعتراض بر آنان در همه ي محافل بود؛ زيرا امواج خروشاني از اعتراض بر يزيد- حتي از خانواده و خاندانش- به پا خاست که از اين امر به شدت پريشان گشت و بر آنچه مرتکب شده بود، پشيمان شد و رابطه ي ميان وي و ميان فرزند مرجانه- بنا به گفته مورخان- به تيرگي گراييد.
ج- انتقال خلافت از بني اميّه
انقلاب امام، حکومت اموي را دچار شکست ساخت و همه ي نشانه هايش را درهم کوبيد و آن را گرفتار جوّي از انقلابات پي درپي نمود که
شيعيان و ديگران، آنها را شعله ور ساخته تا آنجا که کاخ آن حکومت سياه، با قيام دولت عباسي، فروريخت که به اين مطلب، خواهيم پرداخت.
راهنمايي به واقعيت اهل بيت
انقلاب سرور شهيدان عليه السلام واقعيت درخشان اهل بيت را مستدل ساخت و براي جهان اسلام، قدرتهاي عظيمي را که دارا بوده اند از قبيل استواري بر حق و پايداري در برابر حوادث و پايه گذاري مسائل سرنوشت ساز امت، آشکار نمود، کاري که سبب شد تا بيشتر مسلمين، نسبت به آنان دوستي و محبت عظيم و خالص و وفادارانه پيدا نمايند.
فاجعه ي کربلا آشکار نمود که اهل بيت، نمونه هاي والاي رهبري روحاني و عملي اين امت و پيشتازان حق و عدالت در زمين هستند.
مركزيت يافتن تشيع
از نتايج انقلاب حسيني اين است که «تشيّع» را در محدوده ي عقيدتي اش، مرکزيت بخشيد که به صورت عقيده اي استوار در جان شيعيان درآمد.
«فيليپ حتي» مي گويد: «شيعه، در روز دهم محرم، متولد شد، از آن روز بود که امامت در نسل علي، قاعده اي از قواعد عقيده ي شيعه گرديد، همان گونه که نبوت محمد صلي اللَّه عليه و آله قاعده اي از قواعد اسلام بوده است». [تاريخ عرب 237 /1.] .
يکي از خاورشناسان مي گويد: «اگر کشته شدن حسين نمي بود، شيعه اي در اسلام وجود نمي داشت». [عمر ابوالنصر، حسين بن علي، ص 10.] .
نيز «سترثمان» گفته است: «خونهاي حسين که با شمشيرهاي نيروهاي دولتي جاري شد، هسته اي شد که عقيده ي شيعي را بيش از خون علي که به دست توطئه گر خارجي، ريخته شد، روياند».
«شيخ شوشتري» گفته است: «اگر حضرت حسين، اين مصيبتها را متحمل نمي شد، براي شيعيان، ديني ظاهر نمي گرديد؛ زيرا بني اميّه هنگامي که بر کشور مستولي شدند و فساد به بار آوردند و در پنهان نمودن حق، کوشيدند تا آنجا که امر را بر مردم مشتبه ساختند و سبّ علي را از اجزاي نماز قرار دادند و در اذهان مردم وارد ساختند که بني اميّه ائمه ي اسلام هستند و اين امر، در اذهان مردم، از روزگار کودکي شان ثابت گشت، چون آنان اين مطلب را به معلّمان سپردند تا کودکان را در مکتبها و مدارسشان با آن تغذيه کنند و مردم به حقيقت، معتقد گشتند که اينها ائمه ي دين مي باشند و مخالفت با آنان، گمراهي است... و هنگامي که حضرت حسين با آن کيفيت به قتل رسيد و خانواده اش اسير گشتند، مردم به خود آمدند که اگر اينان، رهبران حق بودند، اين کار را نمي کردند. اين عمل آنان با دين، مذهب و عدالت و حتي با ستم ستمکاران نيز مطابقت ندارد».[خصائص الحسين، ص 89.] .
آن خونهاي پاک، روح وفاداري و اخلاص نسبت به اهل بيت را نزد اکثريت مسلمين، تزکيه نمود و در آن روزگار، بسياري از کساني که موضع بي طرفي در ميان احزاب درگير نبرد براي رسيدن به حکومت، گرفته بودند، در زير لواي آنان درآمدند.[اتجاهات الشعر العربي، ص 30.] آنچه از مصيبتهاي هولناک بر ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله جاري شد، عقلها را سرگردان، خردها را آشفته و هر موجود زنده اي را سراسيمه کرده بود.
وحدت بخشيدن به صفوف شيعيان
فاجعه ي کربلا، شيعيان را وحدت بخشيد و روح همکاري را ميان آنان به وجود آورد، پس از آنکه از کمبود هيجان و فداکاري در دفاع از عقيده ي خود، مبني بر شرعي بودن حق خلافت خاص اهل بيت، رنج مي بردند، آن احساس، دگرگون شد و قوي ترين نيروي فعّالي گشتند که براي سرنگوني حکومت امويان شتافتند و همگي با شعار: «يا لثارت الحسين»، براي خونخواهي حسين، به پا خاستند.
يکي از نويسندگان مي گويد: «اين حادثه ي زشت و منکر، تا آخرين حدّ، تشيّع را صفا بخشيد و عاملي براي وحدت شيعيان و هيجان آنان براي ياري دادن به مذهبشان گرديد و سببي شد براي قيامهاي خروشانشان تا از قاتلان حسين، انتقام بگيرند».[ادب السياسة في العصر الاموي، ص 40.] .
«بروکلمان» نيز اين مطلب را با اين گفته اش مؤکد مي نمايد: «آن خونهايي که زمين کربلا را سيراب نمود، روح تشيّع را در دل شيعيان، صفا بخشيد و به آنان اين احساس را داد که بايد صفوف خود را متحد سازند».
کشتار کربلا، احساسات و غمها را در دل شيعيان، برانگيخت و آنان را به اين باور رساند که پيش از هر چيز، به ضرورت اتحاد براي گرفتن انتقام شهادت امام بزرگوار بينديشند، کسي که به خاطر عدالت و باز پس گرفتن حقوق ستمديدگان و رنج کشيدگان، به پاخاسته بود».
به وجود آوردن شعور اجتماعي
نهضت امام در ايجاد شعور اجتماعي و آفرينش روح انقلابي در دلها، مؤثر بود، زيرا امّت، به صورتي کامل دگرگون گشت و پس از آنکه در خاموشي به سر مي برد، مسلّح به قدرت ايمان و نيروي عزم و تصميم شد و از همه ي منفي گراييهايي که بر آن دست يافته بود، رها شد و به مطالبه ي حقوق خود و تلاش پيگير براي سرنگوني حکومت اموي پرداخت و سخاوتمندانه به تقديم قربانياني در قيامهايي پي درپي که نشانگر خشم خروشان و ناخرسندي کامل آنان نسبت به بني اميّه بود، پرداخت، ديگر اثري از ترس و پريشاني در ميان آنان باقي نماند تا آنجا که مظاهر غرور اموي را درهم نورديد و جبروت و طغيان امويان را برانداخت.
انقلاب امام حسين عليه السلام مفهوم ترس و سرسپردگي را که بر امّت حاکم شده بود، به اصول انقلاب، مبارزه و آزاديخواهي از بند ذلّت و بردگي مبدل ساخت؛ زيرا امام، نيرويي برانگيزنده به آنان داد و روح انقلابي براي خيزش جهت نبرد با ظلم و ستم را به ايشان بخشيده بود.
شكوفا نمودن استعدادها
از رهاوردهاي انقلاب حسيني، اين بود که استعدادها و شايستگي ها را شکوفا ساخت و نيروهاي عظيمي از ادبيات بر جسته در طليعه ي ادبيات جهان از نظر لطافت،برجستگي و زيبايي، آشکار شد.
ادبيات انقلاب حسيني، برجسته ترين مواردي را شامل شد که ادبيات سياسي در اسلام، در برگرفته است؛ زيرا در آن، معادن سرشاري وجود دارد که از پرفيض ترين و هنرمندانه ترين سرچشمه هاي فکري به شمار مي آيند، از
جمله مشخصات آن، اين است که:
اول: ارج گذاري به عدالت اجتماعي و ارزشهاي انساني که امام بزرگوار به خاطر آنها مبارزه کرده بود.
دوم: محکوم نمودن ظلم و نبرد کردن با طغيان و مبارزه با غرور و خودسري.
سوم: برانگيختن جامعه به سوي عزّت و بلند همتي، به پيروي از امام حسين عليه السلام، سرور بلند همتي و پيشتاز کرامت انساني.
چهارم: عرضه نمودن جهت گيريهاي فکري و عقيدتي امام بزرگوار.
پنجم: تمجيد امام به صورتي که هيچيک از شهداي اصلاحات اجتماعي بدان گونه تمجيد نشده بودند؛ زيرا اصول آن حضرت با عواطف شعراي شيعه آميخته گشت و موج حرکت انساني در نهضت جاويدانش را دريافتند و با برجسته ترين صورت که يک مصلح اجتماعي در روي زمين تقديس مي شود، به تقديس حضرتش پرداختند.
ششم: ابراز فرومايگي امويان و بيان جنايات آنان در دشمني با اسلام.
هفتم: شرح مصيبتها و فجايعي که بر اهل بيت جاري شد.
«سيد محمد سيد گيلاني» مي گويد: «ادبيات شيعه، تصويري راستين از ستمکاري جاري شده بر علويان ارائه مي دهد». وي مي گويد: «کشتار کربلا که حسين در آن کشته شد و آنچه پس از آن بر علويان پيش آمد، انگيزه اي نيرومند براي شعرا بود و آنان را به قصايد فراواني گويا ساخت که اشکها را روان مي سازند، دلها را مي سوزانند و جگرها را مي شکافند، در اين، عجبي نيست که آنها بازتاب آن خونهاي بي حساب ريخته شده و آن بدنهاي پاره پاره گشته اي مي باشند که بر روي زمين رها شدند تا طعمه اي براي پرندگان باشند...
اشعار، در رثاي اهل بيت به صورتي هول انگيز، فراوان گشت، همه آنها از اعماق جانها برخاسته و از عمق دلها مايه گرفته است که براي ادبيات عرب اين جهت ثروتي بي کران گشت». [اثر تشيّع در ادبيات عرب، ص 23.]
هشتم: زيبايي برجستگي در ادبيات انقلاب حسيني و گرمي عاطفه.
يکي از نويسندگان مي گويد: «شعري که حسين به آن مرثيه گفته شد، گرم و شعله خيز است؛ زيرا از عواطفي نيرومند تعبير مي کند و از جانهايي گداخته و انقلابي سخن مي گويد، آنان خشمگين و عصباني هستند؛ زيرا بني اميّه، حقشان را از آنها سلب کرده و جايگاهشان را غصب نموده اند، لذا غضبشان را در شعري که بر امويان خشمگين است، صورت بخشيده اند».[ادب السياسة، ص 189.] .
شعر حسيني، نمايانگر صداقت در توصيف احساسات آتشين است و صاحبان آن نه خود را به تکلّف انداخته و نه سخن ديگران را به خود نسبت داده اند، بلکه به شدت متأثر و دردآلود مي باشند و امام را صادقانه توصيف کرده اند.
آن ادبيات زنده از غني ترين نمونه هاي ادبيات جهاني و از برجسته ترين ارزشهاي فرهنگي در اسلام است.
آنچه اشاره به آن لازم است اينکه ادبيات حسيني، به اين گونه از وضعيت و جايگاه بلند در ادبيات اسلامي نرسيده، مگر پس از گذشت دوره اي طولاني و شايد علت آن به آنچه ابوالفرج ذکر نموده برگردد که شاعران از ترس بني اميّه به رثاي حسين، اقدام نمي کردند.
منبرهاي وعظ و ارشاد
از برجسته ترين نتايجي که انقلاب سرور آزادگان به بار آورد، همان منبرهاي حسيني است که امروز به صورت جايگاهي براي ارشاد امّت و رهنمود دادن به آن از طريق آنچه خطبا در وعظ، ارشاد و شرح فاجعه ي سيدالشهداء عليه السلام بيان مي نمايند در آمده اند که از مهمترين درسها و ارزشمندترين آنها براي فداکاري در راه حق و عدالت است.
«مارتن»، نويسنده ي آلماني، اين منبرها را از مهمترين عوامل پيشرفت مسلمين مي داند، اگر آنها را به خوبي تنظيم و از آنها استفاده نمايند.
مصيبت اباعبداللَّه عليه السلام جزئي جدا ناشدني از رسالت اسلام و نمايانگر تلاش و مبارزه ي آن، بر ضد سرکشان و ايستادن آن در کنار ستمديدگان و رنج بُردگان مي باشد.
«جون اشرا» مي گويد: «مصيبت حسين، والاترين معاني شهادت در راه عدالت اجتماعي را در بردارد». [رحلة إلي العراق.] .
منبرهاي حسيني از مهمترين دستاوردها و از برجسته ترين رهاوردهاي انقلاب سرور شهيدان عليه السلام مي باشد و سرشتهاي خيرخواهانه را در دلها کاشته و جانها را از عوامل فساد و انحراف دور داشته و آنها را به نحوي شايسته رهنمود داده که پايداري و خوشرفتاري از مشخصات آن است؛ همچنانکه مدارس سيّاري براي گسترش ايمان به خدا و انتشار ارزشهاي اسلامي ميان مردم مي باشند.