[1] پرسش:   اگر از ناحيه خلفا بر فاطمه(س) ظلم و ستم روا شده است؛ چرا علي(ع) و بني‏هاشم با آن همه شجاعت از ايشان دفاع نكرده‏اند و در اين مورد سكوت نموده‏اند، استدلال شيعيان در اين‏باره چيست؟

پاسخ:   در مورد رفتاري كه خلفا با حضرت زهرا(س) داشته‏اند، بهترين شيوه بررسي، مراجعه به كتاب‏ها و منابع حديثي و تاريخي معتبر است. و با كمال تأسف مراجعه به منابع حديثي و تاريخي و حتي منابع اهل سنت نشان مي‏دهد كه وقايعي چون آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س) - و يا حداقل تهديد به آتش زدن - در واقعه گرفتن بيعت براي خليفه اول توسط خليفه دوم و يا كتك زدن آن بانوي گرانقدر در واقعه غصب فدك اتفاق افتاده است و نيز خطبه‏هاي آن حضرت در مسجد پيامبر(ص) و گواهي ايشان بر خلافت حضرت علي و خطابشان به مهاجر و انصار اين وقايع را تأييد مي‏كند و بهترين راه اطلاع از صحت و يا عدم صحت اين وقايع مراجعه به منابع و مآخذ تاريخي معتبر و قابل اعتماد است.

 

نكته قابل توجه در اين وقايع آن كه علماي اهل سنت نيز وقوع اين رويدادها را قبول دارند ولي در رابطه با آنها راه توجيه را در پيش گرفته‏اند در روايات معتبر نقل شده از پيامبر در مورد شأن و منزلت حضرت زهرا همچون: «فاطمه بضعْ مني فمن اغضبها اغضبني»؛ فاطمه پاره تن من است هر كس او را خشمناك نمايد مرا خشمگين كرده؛ هيچ گونه توجيهي در مورد آزار آن حضرت پذيرفته نيست.

 

 براي تبيين بيشتر اين موضوع واقعه فدك را به نقل از كتاب صحيح بخاري - يكي از منابع شش‏گانه اهل سنت - ذكر نموده و قضاوت در اين موضوع را به شما واگذار مي‏كنيم/

 

«أنَّ فاطمْ(س) بنت النبي(ص) أرسلت الي ابي‏بكر تسأله ميراثها من رسول الله(ص) مما افأ الله عليه بالمدينه و فدك و ما بقي من خمس خيبر فقال ابوبكر ان رسول الله(ص) قال لا نورث ما تركنا اًّنما يأكل آل محمد(ص) في هذا المال و انّي و الله لا أغير شيئاً من صدقْ رسول الله(ص) عن حالها التي كان عليها في عهد رسول الله(ص) و لأعلمن فيها بما عمل به رسول الله(ص) فأبي ابوبكر ان يدفع الي فاطمه منها شيئاً فوجدت فاطمه علي ابي‏بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتي توفيت و عاشت بعد النبي(ص) سته اشهر فما توفيت دفنها زوجها عليّ ليلا و لم يؤذن بها ابابكر و صلي عليها...»;{1}

 

 

حضرت فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) پيش ابوبكر رفت و از او ميراثش از پيامبر را درخواست نمود - ارث از فئ مدينه، فدك و يك پنجم خيبر - /

 

ابوبكر در جواب گفت پيامبر فرموده: ما چيزي را به ارث نمي‏گذاريم، آن چه از ما باقي بماند صدقه است. به خدا سوگند تغيير نمي‏دهم چيزي از صدقه رسول خدا را آن گونه كه در زمان پيامبر بوده است، و عمل مي‏كنم همان‏گونه كه پيامبر در مورد آن عمل نموده بود. پس ابوبكر از واگذار نمودن آن به فاطمه(س) امتناع كرد.

 

سپس حضرت فاطمه(س) از او دوري و قهر نمود و با او سخن نگفت تا اين كه از دنيا رفت. آن حضرت بعد از پيامبر شش ماه زندگي كرد. هنگامي كه وفات نمود، همسرش حضرت علي(ع) او را شبانه دفن نمود و بر او نماز خواند و به ابوبكر اجازه شركت نداد.

 

موضوع تهديد كردن عمر به آتش زدن خانه حضرت زهرا(س) در صورت بيعت نكردن اهل خانه با ابوبكر، از جمله وقايع تاريخي است كه افزون بر منابع شيعي در بسياري از منابع تاريخي اهل سنت نيز آمده است.{2}

 

اما اين كه چرا حضرت علي(ع) و بني هاشم در اين مورد صبر كردند و با آن همه شجاعت دست به شمشير نبردند؟ بايد گفت گاهي ممكن است چنين برداشتي صورت گيرد كه تنها راه رسيدن به حق، استفاده از شمشير و روز است و تنها مي‏توان با توسل به نيروي قهريه و بدون در نظر گرفتن شرايط و پيامدهايي كه ممكن است انجام يك عمل داشته باشد مي‏توان حق را ستاند. اما سيره پيامبران و بويژه پيامبر گرامي اسلام نشان مي‏دهد كه آن بزرگواران هرگز با توسل به زور به دنبال انجام رسالت و تبليغ دين نبوده‏اند و حتي در بسياري از اوقات ستم‏ها و ظلم‏هاي روا شده بر خود و پيروانشان را تحمل كرده‏اند تا بتوانند به مصالحي كه آن را براي پيروانشان لازم مي‏دانسته‏اند، دست يابند.

 

پيامبر گرامي اسلام نيز كه همانا اسوه حسنه مي‏باشد همواره براي دستيابي به حق خود و پيروانشان نخست راه‏حل‏هاي گوناگوني را مورد استفاده قرار مي‏داده‏اند و تا آن زمان كه مجبور نمي‏شده‏اند، دست به شمشير نمي‏برده‏اند. و گاه ممكن بوده آن حضرت انجام عملي را تا موعد مقرر آن به تأخير مي‏انداخته و يا اين كه به خاطر مصالح مسلمانان به پذيرش پيمان‏هاي ظالمانه تن مي‏داده‏اند به عنوان نمونه تمامي مفسران در مورد آيه (و انذر عشيرتك الاقربين);{3} اتفاق‏نظر دارند كه اين آيه در سال سوم بعثت نازل شده و تا آن زمان هيچ يك از اقوام و خويشان پيامبر دعوت آن حضرت را از زبانشان نشنيده بودند و اين تأخير سه ساله به علت شرايط زماني و مكاني ويژه آن زمان بوده است و يا اين كه در حدود سال ششم هجرت هنگامي كه پيامبر با كفار قريش پيمان صلحي را منعقد كردند هنگام نگارش پيمان‏نامه آن حضرت، علي(ع) را فراخواند و گفت بنويس به نام خداوند بخشنده مهربان، سهيل بن عمرو نماينده كفار قريش گفت: اين خدايي را كه تو مي‏گويي من نمي‏شناسم و تنها بنويس به نام خدا، پيامبر گفت: همين را بنويس. پس پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود: بنويس اين قرارداد صلحي است بين رسول خدا و سهيل بن عمرو، سهيل گفت: اگر بر پيامبري تو شهادت مي‏داديم كه با تو نمي‏جنگيديم؛ تنها نام خودت و پدرت را بنويس/

 

در مفاد اين قرارداد چنين آمده بود كه به مدت ده سال بين مسلمانان و كفار جنگي در نگيرد. و هر شخصي از كفار به پيامبر پناهنده شود بازگردانيده شود اما! اگر از افراد پيامبر كسي به قريش پناهنده شد باز نخواهد گشت.

 

مفاد اين پيمان‏نامه به نظر بسياري از صحابه ظالمانه و غير قابل پذيرش بود اما پيامبر براي حفظ مصالح امت اسلامي و اهدافي بسيار ژرف‏تر از انعقاد يك پيمان صلح آن را پذيرفت.

 

حضرت علي(ع) نيز با ملاحظه خطرهايي كه در صورت قيام او، جامعه اسلامي را تهديد مي‏كرد از قيام و اقدام مسلحانه خوددار كرد، و با آنان سازش نمود تا اصل اسلام محفوظ بماند، در اين جا به سه نمونه از خطرهايي كه اسلام و مسلمانان را تهديد مي‏كرد اشاره مي‏كنيم:

 

 1. خطر مرتدين

از آن جا كه بسياري از گروه‏ها و قبايلي كه در سال‏هاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزش‏هاي لازم اسلامي را نديده بودند، و نور ايمان كاملاً در دل آنها نفوذ نكرده بود، هنگامي كه خبر درگذشت پيامبر اسلام در ميان آنان منتشر گرديد، گروهي از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت‏پرستي را برافراشتند و عملاً با حكومت اسلامي در مدينه مخالفت نموده و حاضر به پرداخت ماليات اسلامي نشدند، و با گردآوري نيروي نظامي، # را به شدت مورد تهديد قرار دادند. به همين جهت نخستين كاري كه حكومت جديد انجام داد، نبرد با مرتدان بود در چنين موقعيتي كه دشمنان ارتجاعي اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حكومت اسلامي را تهديد مي‏كردند، هرگز صحيح نبود كه امام پرچم ديگري به دست گيرد و قيام نمايد.

حضرت علي(ع) در يكي از نامه‏هاي خود به مردم مصر، به اين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «آن گاه كه پيامبر(ص) به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در كار حكومت با يكديگر درگير شدند، سوگند به خدا نه در فكرم مي‏گذشت، و نه در خاطرم مي‏آمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده‏دار شدن حكومت باز دارند. تنها چيزي كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص (ابوبكر) بود كه با او بيعت كردن، من دست باز كشيدم، تا آن جا كه ديدم گروهي از اسلام باز گشته، مي‏خواهند دين محمد(ص) را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نكنم (و دست به قيام بزنم) رخنه‏اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت‏تر از رها كردن حكومت بر شماست، كه كالاي چند روزه دنياست...).

 

 2. خطر مدعيان دروغين نبوت

علاوه بر خطر مرتدين، مدعيان نبوت و پيمبران درغين مانند: «مسيله»، «طليحه»، «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر كدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدينه را داشتند كه با همكاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شكست خوردند.

 

 3. خطر روميان

 خطر حمله احتمالي روميان نيز مي‏توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد، زيرا تا آن زمان مسلمانان سه بار به روميان رودررو يا درگير شده بودند و روميان مسلمانان را براي خود خطري جدي تلقي مي‏كردند و در پي فرصتي بودند كه به مركز اسلام حمله كنن، اگر حضرت علي(ع) دست به قيام مسلحانه مي‏زد، با تضعيف جبه داخلي مسلمانان، بهترين فرصت به دست رومي‏ها مي‏افتاد كه از اين ضعف استفاده كنند/

حضرت علي(ع) در قسمتي از سخنانشان مي‏فرمايند: «به خدا سوگند اگر ترس از ايجاد شكاف و اختلاف در ميان مسلمانان نبود، و بيم آن نمي‏رفت كه بار ديگر كفر و بت‏پرستي به سرزمين اسلام باز گردد و اسلام محور نابود شود، با آنان به گونه ديگري رفتار مي‏كرديم».{4}

 

 با در نظر گرفتن نكات فوق به خوبي روشن مي‏شود كه چرا امام(ع) صبر را بر قيام ترجيح داد، او چگونه با صبر و تحمل و تدبير و دور انديش، جامعهئ اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد.{5} و اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دو دستگي نمي‏ترسيد هرگز اجازه نمي‏داد كه آنها با فاطمه زهرا و سرنوشت مسلمانان آن گونه رفتار نمايند، به همين جهت است كه مي‏فرمايد: «پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانه ترديدم، پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود».{6}

[1].صحيح البخاري، ج 5، ص 252، كتاب المغازي، اواخر غزوْ خيبر، نشر دارالقلم بيروت/

 [2].ر.ك: تاريخ طبري، ج 2، ص 443؛ وقايع سال يازدهم هجري، مؤسسْ الاعلمي للمطبوعات بيروت؛ العقد الفريد، ابن عبد ربه الاندلسي، ج 4، ص 87، دار و مكتبْ الهلال بيروت، انساب الاشراف، بلاذري، ج 1، ص 586، نشر دارالمعارف مصر؛ الامامه و السياسْ، ابن قتيبه، ج 1، ص 12، منشورات الشريف الرضي قم/

 [3].سوره شعرا، آيه 214/

 [4].شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 307، داراحيأ الكتب العربيه/

 [5].جهت آگاهي بيشتر به «سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 65 - 71، نشر مؤسسه امام صادق قم» مراجعه فرماييد/

 [6].نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 3/

 

پرسش:  چرا حضرت علي(ع) در برابر شكنجه دادن فاطمه زهرا(س) سكوت نمود؟

پاسخ:  يكي از بخش هاي مهم زندگاني امام علي(ع) سكوت 25 ساله او در برابرخلفاي سه گانه است. رويكرد سياسي و سكوت امام در برابر خلفا بدان معنا نيست كه امام به دفاع از حق خود نپرداخته و خلفا را تأييد مي كرد، بلكه سكوت امام در راستاي حفظ وحدت اسلامي[17]، حفظ دين[18] و فراهم نبودن شرايط قيام بود.[19]

 

سكوت امام علي(ع) در برابر شكنجه حضرت زهرا(س) نيز در راستاي همان سكوت 25 ساله امام شكل گرفته است. بي ترديد علي(ع) يكي از شجاع ترين انسان‌ها بود و عدم دفاع امام مبتني بر ترس از مرگ و يا بي اعتنايي در برابر شكنجة حضرت زهرا(س) نبود بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرايط دفاع فراهم نبود و امام قدرت لازم براي احقاق حقوق از نظر اجتماعي و ياران را نداشت.

 

در اين جا لازم است كه نحوة بيعت گرفت از امام و هجوم افراد حكومت به خانة علي(ع) بيان شود، تا معلوم گردد كه از علي(ع) قدرت دفاع سلب شده و شرايط لازم براي قيام فراهم نبوده است.

 

بعد از شكل گيري سقيفه، عمر به همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانة علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند.[20]

 

مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هرچه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند.[21]

 

ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند واگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند.

 

در اين موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانة ما را به آتش بكشي؟ وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد.[22] مأمور خليفه آتشي بر افروخت و پس فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد.[23]

 

برخي از مورخان شيعي نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علي(ع) را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل مي كند.[24] معاويه خطاب به علي(ع) گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براي بيعت به طرف مسجد كشاندند.[25]

 

يعني نه تنها در مورد حضرت فاطمه(س) بلكه حتي نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.

 

شكنجه حضرت زهرا(س) آن چنان بر امام سخت گذشت كه امام علي(ع) بارها اظهار ناراحتي نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترين درد آن است كه همسر كسي شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نمايد".

 

البته قدرت دفاع نداشتن،‌ به معناي ضعف و ترس حضرت نيست، بلكه مقصود اين است كه به خاطر مصالحي، در موضوع حق حاكميت بر مسلمانان كه بزرگترين حق حضرت علي(ع) و حق مردم مسلمان بود، سكوت كرد، در مسايل شخصي مانند شكنجه حضرت زهرا و شكنجه خود حضرت نيز سكوت كرد. و اين روش امامان ديگر نيز بوده است كه در مسئلة مصالح اسلام و مسلمانان از بسياري از حقوق خود گذشته و حتي جان خود را فدا نموده و بعضاً راضي شدند كه خانواده شان اسير شود.

 

اين مسئله را در پاسخ حضرت علي(ع) به فاطمه (س) در همين موضوع ظلم به فاطمه (س) مي يابيم. حضرت زهرا(س) بعد از بيان خطبه در مسجد نبي(ص) خطاب به علي(ع) عرض نمود: اي فرزند ابي طالب!‌ آيا مانند كودكي كه در جنين است،‌پرده پوشيده اي و در خانه نشسته اي، مانند كسي كه به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهاي بازها را در هم مي شكستي، اما اكنون از پر و بالهاي مرغان ناتوان فرو مانده اي! اينك فرزند ابي قحافه... آشكارا با من دشمني مي ورزد و به سختي در سخن من مي‌تازد![26]

 

علي(ع) در جواب فرمود: "... غم و اندوهتان را فرو نشان اي دختر برگزيده عالميان و يادگار  پيامبر آخر الزمان!‌ من كه در دينم هرگز سستي نورزيدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آنچه را كه براي شما (در آخرت) مهيا و آماده شده، برتر از آن است كه از دست شما گرفتند. بنابراين مسأله را به خدا واگذاريد.[27]

[17] نهج البلاغه، خطبة 72؛ سيري در نهج البلاغه، ص 182.

[18] شرح ابن ابي الحديد، ج 17 - 18، ص 107؛ سيري در نهج البلاغه، ص 182.

[19] الامامه و السياسه، ص 15.

[20] الامامه و السياسه، دنيوري، ج 1 - 2، ص 15 - 16؛ انساب الاشراف،‌ ج 2، ‌ص 267 - 269.

[21] تاريخ طبري، ج 3، ص 202، چاپ دائره المعارف.

[22] عقدالفريد، ج 4، ص 26؛ تاريخ ابي الغداء، ج 1، ص 156.

[23] اصل سليم بن قيس، ص 74.

[24] فروغ ولايت، ص 187.

[25] فروغ ولايت، ص 182، به نقل از شرح ابي الحدين، ج 15، ص 186.

[26] عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا(س)، ج 2، ‌ص 332.

[27] شرح خطبه حضرت زهرا (س) ج 2، ص 333، 334.

 

پرسش:  چرا علي‏عليه‏السلام به هنگام هجوم به خانه‏اش و مضروب شدن فاطمه زهرا (س) اقدامي نكرد، مگر ايشان قهرمان خيبر و شير عرب نبود؟ آيا كتك خوردن فاطمه (س) راست است يا بر اثر تعصب گفته شده است؟

پاسخ:  از نظر تاريخ روشن است هنگامي كه مي‏خواستند اميرمؤمنان علي‏عليه‏السلام را به زور به مسجد ببرند، با مقاومت فاطمه(س) رو به رو شدند و فاطمه براي جلوگيري از بردن همسر گراميش و دفاع از مقام ولايت، صدمه‏هاي روحي و جسمي بسيار ديد.

 

شهرستاني كه از فقها و دانشمندان اهل سنت است، در مورد جسارت به ساحت مقدس حضرت زهرا (س) مي‏نويسد: "عمر در ايمام اخذ بيعت در را بر پهلوي فاطمه زد و او بچه‏اي را كه در رحم داشت، سقط كرد. نيز فرمان داد خانه را با كساني كه در آن بودند بسوزانند، در حالي كه در خانه جز علي و فاطمه و حسن و حسين كسي ديگر نبود". اما مسئله سيلي از نظر تاريخي مسلّم نيست.

جعفر سبحاني، فروغ ولايت، ص 189.

 

حضرت علي‏عليه‏السلام شخصيتي است كه تمام وجودش براي اسلام و همه كارهايش براي رضاي خدا است، حتي در ميدان جنگ هنگامي كه مي‏خواهد سر از بدن دشمن (عمر بن عبدود) جدا كند، چند متر راه مي‏رود تا اين كار فقط براي رضاي خدا باشد، بنابراين صبر و عدم توسل به قدرت و قيام مسلحانه در مقابل غصب خلافت و اهانت و جسارت به اهل بيت، براي خدا و به منوظور حفظ اساس اسلام و دين محمدصلي الله وعليه وآله بوده است، زيرا اگر ايشان قيام نمود و دست به شمشير مي‏برد، مسلّماً سرمستان باده قدرت و خلافت، آن حضرت و اندك ياران باوفايش را به شهادت مي‏رساندند و حاملان قرآن و دين را از بين مي‏بردند. در آن صورت به مرور زمان، ديني كه پيامبر اسلام آورده بود، كاملاً تحريف مي‏شد و از بين مي‏رفت، هم چنين با شهادت امام و يارانش اختلاف و درگيري شديد بين مسلمانان به وجود مي‏آيد و دشمنان داخلي و خارجي از فرصت استفاده مي‏كردند و با يك جمله اساس اسلام را محو مي‏كردند. دشمنان داخلي كساني چون ابوسفيان بودند كه حتي به حضرت علي‏عليه‏السلام پيشنهاد قيام را دادند و گفتند كه به حمايت از او برخي مي‏خيزند، اما حضرت با اشاره به ماهيت منافقانه اينان و هدفشان از اين پيشنهاد (كه اختلاف بين مسلمانان و بهره‏برداري كساني چون ابوسفيان بود) پيشنهاد دشمنان را رد كرد.

 

از طرف ديگر خبرهايي رسيد كه كشور روم خود را آماده حمله به مسلمانان كرده است و مسئله صبر علي‏عليه‏السلام در آن حادثه در راستاي صبر امام به هنگام غصب خلافت بوده. حضرت در خطبه شقشقيه، صبر و بردباري خود در آن ايام را بيان كرده است.

نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 37، خطبه 3.

 

امام به صبر خود و علت آن در برابر ظلم‏هاي روا رفته در موارد ديگر اشاره نموده است. در آغاز خلافت عثمان كه رأي شورا به نفع وي تمام شد و قدرت به دست عثمان افتاد، حضرت به اعضاي شورا فرمود:

 

در خواب مي‏دانيد كه من از همه كس به خلافت شايسته ترم. به خدا سوگند! تا هنگامي كه اوضاع مسلمانان روبراه باشد و در هم نريزد و بر غير من ستم نشود، همچنان مدارا خواهم كرد".

 همان، ص 162، خطبه 73.

پرسش:  چرا علي (ع ) سكوت كردند؟

پاسخ:  اين كه حضرت زهرا(س ) مورد بي احترامي و ضرب و شتم خلفا (عمر بن خطاب ) و عمالش شده است ,  احمد بن يحيي معروف به بلاذري از دانشمندان اهل سنت در كتاب خود به نام انساب الاشراف , آورده است زماني كه علي (ع ) از بيعت با ابوبكر خودداري نمود و در خانه گوشه گيري كرده بود ابوبكر, عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با زور نزد من حاضر كن , عمر بن خطاب آتش آورد فاطمه در كنار در به او برخورد به او گفت پسر خطاب آيا مي خواهد در خانه ام را به رويم آتش بزني گفت بلي و اين بهترين كار براي تقويت دين پدرت مي باشد, (انساب الاشراف , ج 1, احمد بن يحيي المعروف بالبلاذري , تحقيق دكتر محمد حمدالله , چاپ سوم , انتشارات دار المعارف , ص 587).

 و هم چنين مسعودي در كتاب اثبات الوصيه , تحت عنوان حكايت سقيفه مي گويد ((... پس روايت شده كه پيامبر(ص ) از دنيا رحلت فرمود... پس اميرالمؤمنين (ع ) با عده اي از پيروان و شيعيانش در منزلش جمع شده بودند, چون پيامبر به وي چنين دستوري داده بود در اين هنگام به خانه اش حمله ور شدند و به آنجا هجوم آوردند و درب خانه اش را به آتش كشيدند و او را به زور از خانه خارج كردند, آنها سيد زنان فاطمه را پشت درب فشار سختي دادند به حدي كه محسن را سقط كرد, (اثبات الوصيه , ص 146, مسعودي , انتشارات الصدر).

 

 ابي محمد عبدالله بن مسلم ابن قيبه الدنيوري در كتاب الامامه و السياسه , ج 1, ص 19, انتشارات مؤسسه الحلبي ; و هم چنين ابي عمر احمد بن محمد بن عبدربه الاندلسي , در كتاب العقد الفريد, جزئ چهارم , ص 259 و 260, انتشارات دار الكتاب العربي , جريان آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س ) آورده اند. موارد فوق از روايت اهل سنت بود, اما زدن حضرت زهرا و آتش كشيدن در خانه اش را علما شيعه نيز نقل كردند. سليم بن قيس مي گويد: عمر بن خطاب نصف اموال همه عمالش را از آنان گرفت مگر, قنفذ عدوي او نيز يكي از كاركنان او بود كه چيزي از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود بيست هزار درهم مي باشد به او باز گرداند, ابان گفت سليم گفت با علي(ع) ملاقات كردم و از اين كار عمر از او پرسيدم فرمود آيا مي داني چرا از قنقذ دست برداشت و چيزي از وي غرامت نگرفت ؟ گفتم نه فرمود: زيرا او بود كه وقتي فاطمه آمد تا بين من و آنان قرار گيرد با تازيانه اش او را زد, چنان كه وقتي فاطمه از دنيا رفت جاي تازيانه همچون بازو بند روي بازويش مانده بود.

 

 براي آگاهي بيشتر ر.ك :

 1- كتاب سليم بن قيس , ج 2, ص 674, تحقيق محمدباقر انصري , انتشارات الهادي قم .

 2- بحارالانوار, ج 30, ص 302, تحقيق شيخ عبدالزهرا العلوي , انتشارات دار الرضا, بيروت .

 3- عوالم العلوم , شيخ عبدالله بحراني اصفهاني , ج 11, ص 413, انتشارات مدرسه الامام المهدي قم .

 2- در رابطه با بستن دستان علي (ع ) بايد به اين نكته توجه كرد كه مقابله با مهاجمان با زور و شمشير خواسته برخي از دشمنان اسلام و تا حدودي در خدمت منافع مهاجمان بود; چيزي كه امام علي (ع ) از آن اجتناب مي كرد و پيامبر خدا هم او را از آن نهي فرموده بود همين بود كه با آنان به مقابله نپردازد, عدم پاسخ به دعوت زورگويانه آنها بدان معني نيست كه احتياطات لازم در دفاع از خود را در صورت بروز هر گونه اذيت و آزار از سوي مهاجمان به كار نگيرند نخواستن خلافت به زور شمشير چيزي است , و دفاع از خويش آنجا كه اقداماتي براي ريختن خون در كار است چيزي ديگر مي باشد. درباره عدم مقابله اميرالمؤمنين با مهاجمان , علامه سيد جعفر مرتضي عاملي مي گويد. اگر اميرالمؤمنين علي (ع ) در مقابل مهاجمان اقدام به مقابله مي كرد به نفع آنها تمام مي شد و مي توانستند حقايق را قلب كنند, اذهان را مشوش مي كردند به گونه اي كه علي (ع ) را بشكند و حقيقت را براي مردم وارونه جلوه دهند. چون آنان به مردم مي گفتند علي بر ما حسادت ورزيد و روي خود حساب كرد و با اعتماد به موضع و قدرت خويش و نزديكي به رسول خدا(ص ) و شجاعت خود و همسري دختر رسول خدا و پدري حسن و حسين با ما به زور مقابله كرد پس او متجاوز است و..., (مائساه الزهرا, سيد جعفر مرتضي عاملي , ترجمه : محمد سپهر, ص 248).

 

 3- درباره علل سكوت امام علي (ع ) دلايلي وجود دارد كه از جمله كلمات خود آنحضرت مي باشد; مي فرمايد: الف : هنگامي كه ديدم ياوري جز اهل بيت ندارم نخواستم آنان را به كشتن بدهم و از مرگشان بخل ورزيدم در حالي كه خاشاك در چشم مي آزرد چشم پوشيدم و با شدت ناراحتي از زخم گلو آن را نوشيدم و در نهايت خشم صبر كردم , صبر در نهايت تلخي و تلخ تر از علقم (علقم نوعي گياهي است بسيار تلخ ), (نهج البلاغه , صبحي صالح , ص 68, خطبه 26). ب : خطيب خوارزمي در مناقب خود از طريق ابن مردويه با ذكر سند از ابو طفيل روايت كرده است كه گفت : به هنگام شورا (شورايي كه عمر بن خطاب تشكيل داده بود) من در محل شورا بودم كه متوجه شدم سر و صدا بلند شد, پس شنيدم علي مي گفت مردم با ابوبكر بيعت نمودند در حالي كه به خدا سوگند من اولي تر و سزاوارتر از وي به مقام خلافت بودم پس من از بيم آن كه مردم گرايش به كفر پيدا كنند و با شمشير گردن يكديگر را بزنند اطاعت كردم و..., (مناقب , خطيب خوارزمي , فصل 19, ص 224, نقل از كتاب علي با حق است , نوشته مهدي فقيه ايماني ). چند تا منابع فارسي معرفي مي شود.

 

 براي آگاهي بيشتر به آنها رجوع شود.

 1- مائساه الزهرا, سيد جعفر مرتضي عاملي , ترجمه : محمد سپهر, انتشارات : ايام .

 2- امام علي (ع ), عبدالفتاح عبدالمقصود, ترجمه : سيد محمدمهدي جعفري و سيد محمود طالقاني , ج 1, ص 315 الي 354, ج 4, ص 373 - 378, چاپخانه : مروي .

 3- شرحه شرحه (گزارش كوتاه اميرالمؤمنين از زندگي خويش ), محمد محمديان , انتشارات : انديشه جوان .

 4- روايت دريا, محمد محمديان , انتشارات : انديشه جوان .

 5- حق با علي است , مهدي فقيه ايماني , انتشارات : دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم .

 6- آتش به خانه وحي , سيد محمدحسين سجاد, انتشارات سجاد.

 7- چشم به تر (تحليلي از زمان شناسي حضرت زهرا), سيد مسعود آقائي , انتشارات حضور.