پدر و مسافرت برای کسب روزی
گویند روزی پدری برای کسب معاش و معیشت زندگی خانواده را رها و راهی دیار غربت شدی.
خانواده مرد نیز هر روزه انتظار برگشت مرد را کشیده و چشم به راه مرد بودندی.
تا اینکه روزی قاصدی در زدی و نامه ای از پدر تقدیم خانواده کرد.
اهالی منزل از دیدن نامه خوشحال شده و با بوسه و قربان صدقه نامه را نوازش کرده و روی صورت خود می گذاشتندی. پسر خانواده مادر و خواهر و برادرش به ترتیب هر کدام نامه را گرفته و پس از بوییدن آن آن را به تاقچه گذاشته و هر روز آن را برداشته و بیاد پدر گرامیش میداشتند.
روزها گذشت تا اینکه رو روزی پدر آمد و وارد خانه شد و غیر از پسر کوچکش کسی را در خانه ندید.
پسر با دیدن پدر خوشحال شده ازجا پرید و با خوشحالی و شادمانی به آغوش پدر رفت.
پدر که با دیدن خانه بدین صورت تعجب زده بود از پسرش پرسید: ....
منتظر ادامه مطلب باشییید .
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 9:49 توسط شفق
|